Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

موسی پس از یاری دختران شعیب، به سراپردهی او درآمد و شعیب او را به نیکویی پذیرفت و گفت: «ای جوان، تو را به نکاح یکی از دخترانم درمیآورم، مشروط بر آنکه هشت سال مرا خدمت کنی.» موسی این سخن بشنید و بدان رضا داد.
و نیز بدان که مردی از یاران خود که سالها از وی دور افتاده بود، سراغی گرفت و گفتند: «تو او را فراموش کردهای، پس خدا را نیز فراموش کردهای، که همسایه را حقی بزرگ است.» و در آن ایام، ابراهیم ادهم و شقیق بلخی به هم رسیدند. شقیق گفت: «ما چون طعام بیابیم، بخوریم، و چون نیابیم، صبر کنیم.» ابراهیم گفت: «سگان بلخ نیز چنین کنند، لیکن ما اگر چیزی یابیم، به فقیران بخشیم، و اگر گرسنه بمانیم، خدا را شکر گزاریم.»
و روایت کردهاند که امام شافعی شب را به سه بخش کرد: بخشی از آن را به علم پرداخت، بخشی را به خواب، و بخشی را به عبادت. روزی، چون آیهای در باب قیامت بشنید، لرزید و به زمین افتاد. و گفتهاند که چون حاجتمندی از او پند خواست، گفت: «راستگو باش، زهد پیشه کن، و دل به دنیا مبند، که رستگاری در ...
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.