معماري و فضاهاي شهري يك زيست بوم نيستند بلكه يك «روانبوم» بزرگ هستند.
ما اینجا دورهم جمع شدیم تا شما رو نسبت به نیازهای روحی و روانیتون در فضاهایی که اونجا زندگی میکنید، آگاه کنیم، درضمن این نیازها رو هم به عنوان یک آگاهی به طراحان فضاهای معماری و شهری یاد آوری کنیم.
(روانشناسی هنر، معماری و شهرسازی)
All content for پادكست طبقه اول (هنر، معماری و شهر) is the property of گروه تحریریه پادکست طبقه اول and is served directly from their servers
with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
معماري و فضاهاي شهري يك زيست بوم نيستند بلكه يك «روانبوم» بزرگ هستند.
ما اینجا دورهم جمع شدیم تا شما رو نسبت به نیازهای روحی و روانیتون در فضاهایی که اونجا زندگی میکنید، آگاه کنیم، درضمن این نیازها رو هم به عنوان یک آگاهی به طراحان فضاهای معماری و شهری یاد آوری کنیم.
(روانشناسی هنر، معماری و شهرسازی)
ایدئولوژی ها در معماری و شهرسازی میتوانند نقش طرح یا ضدطرح را داشته باشند.بازسازی برلین بعد از جنگ جهانی دوم نمونه بسیار خوبی از این تاثیرپذیری است. به وضوح میتوان دید که بازسازی به ساخت دوبارهی دیوارها و خیابانها خلاصه نمیشود؛ بلکه بازتابی از ایدئولوژی ها، ارزشها و نگاههاییست که در نهایت، هویت تازهی این شهر را شکل میدهد.
بعد از جنگ التیام و بازسازی اجتناب ناپذیر است اما شروع و پذیرفتن همه خرابی ها کاری دشوار است. قوای جمعی یکی از ستونهای اصلی بازسازی و التیام است. در این برهه، ما نه تنها به بازسازی آوار شهرها، بلکه به ترمیم روح و روان جامعه نیاز داریم. پذیرش زخمها، اشتراکگذاری دردها، و یافتن همدلی جمعی، گامهای نخست برای برخاستن از خاکستر است.
معماری، که خودش نمونه ی بارزی از دقت و هوش بالاست، نباید از پیوند با پایینترین شکل رفتار انسانی ، یعنی نشانه هایزشت خشونت، بترسه.معماری باید یاد بگیره خشونت رو تغییر بده، درست همونجور که خشونت بلده معماری رو تغییر بده
جنگ اجتناب ناپذیر ترین بی اخلاقی بشریه. اجتناب ناپذیر از اون جهت که همیشه کسی هست که خودش رو محق تر از دیگری میدونه وتا وقتی اون دیگری هست کسی روی خوش نمیبینه. پس، اون دست به جنگ میزنه تا نجات دهنده باشه. اما عواقب جنگ هم پیداست و هم نا پیدا. پیدایی اش ویرونی و خونه خرابیه و نا پیدایی اش هم ویرونی روانی از اینهمه خونه خرابیه.ما طبقه اولی ها باور داریم که آگاهی راه نجات بشیریته ، اینجا دور هم جمع شدیم تا برای آگاهی بجنگیم.
آیا همه افراد حاضر در یک مکان، از آن فضا حال خوبی دریافت میکنند؟آیا تجربهی حضور در یک مکان، برای همه یکسان معنا میشود؟آیا طراحان برای خودشان طراحی میکنند یا برای مردم؟
بخشی از رفتار ما تحت تاثیر فضایی است که در آن قرار داریم. مرز بندی فضاها معین میکند که ما در هرجایی چه نوع رفتاری داشته باشیم. علاوه بر رفتار نوع نگاه و جایگاه آن فضا نیز برای ما مشخص خواهد شد. اینکه چه کسی میتواند تا کدامیک از فضاهای مرزبندی شدهی ما ورود پیدا کند، نشانهای از همین امر است که فضا، حریم ما با دیگر افراد را نیز مشخص میکند.به حریم خلوت خود شبی...
قطعا محیط و فضایی که ما توش هستیم روی رفتار و احوالاتمون تاثیر میذاره. حتی میتونه به راحتی حالمون رو تغییر بده یعنی حال خوبمون رو بد کنه یا حال بدمون رو خوب...حامی مالی این اپیزود : شرکت آسانسور افلاک مهرhttps://www.instagram.com/aflakmehrشرکت آسانسور افلاک مهر با ۲۰ سال تجربه در زمینه آسانسور
وقتی میگیم بیخانمان، اولین چیزی که به ذهنمون میرسه، آدمایی هستن که تو خیابون میخوابن و از مردم پول میخوان. اما بیخانمانی خیلی پیچیدهتر از این حرفاست...:همراه این اپیزود ما.تیم حرفهای تونالیته، متخصص در حوزه "بازتولید" آثار نقاشیWww.tonaliteh.com@tonaliteh.com1
سیاست بخش جداییناپذیری در روابط انسانهاست. سیاست در کنار مفهوم خانه، مفهوم جدیدی میسازد که خود دربرگیرنده امور کوچک و بزرگی است. از سیاستگذاریهای یک خانه برای دو نفر گرفته تا زمانی که وطن را خانه بدانیم، حال سیاست میشود تصمیمگیریهای کشوری با دخالت تعلق خاطر به کشور که همتراز با مفهوم خانه است.
اشیا توی خونه، نشون میده ما دیدمون نسبت به خونه چه شکلیه و ما چطور آدمی هستیم. از طرف دیگه اشیا وقتی برای ما میشن از شی صرف بودن خارج میشن و بخشی از ما میشن....آدرس پیج اینستاگرام انتشارات کسرا:@kasra.publishing
همانطور که هریک از ما به عنوان فردی از یک جامعه شناخته میشویم، خانههای ما نیز از این قاعده مستثنی نیستند، هر خانه عضوی از جامعه بزرگتر خود(شهر/کشور) است.
"خانه بدون چهرههایش فقط یک ساختمان خالی است."اولین مواجه ما با زیستن در مکانی به نام خانه است. رفته رفته این مکان به بدیهی ترین و همیشگی ترین مکان شخصی ما بدل میشود. اساسا ما همیشه آنقدر وجود بدیهات را بدیهی میدانیم که کمتر به چیستی و چرایی آن توجه میکنیم.در اولین راهرو ( اسپین اف) طبقه اول به بررسی این مفهوم از جنبه های مختلف خواهیم پرداخت تا بدانیم این مکان همیشه موجود برای ما چگونه مکانی هست و یا میتواند باشد.؟!؟
تصویر ذهنی نه فقط یک تصویر بصری از یک موقعیت خاص در یک فضا، بلکه مجموعهای از اطلاعات دیداری، شنیداری، بویایی و ... به همراه معانی، عواطف و قضاوتهای ماست. هنگامی که یک فضا را به صورت مکرر تجربه میکنیم یا نسبت به آن آشنایی داریم این تصاویر نه یک تصویر ثابت، بلکه به صورت یک فیلم در ذهن نقش میبندد. حین یادآوری این فیلم حتی امکان حرکت در فضا و وارسی بخشهای مختلف آن را نیز خواهیم داشت.در روانشناسی شناختی و در فرآیند شناخت، حل مسأله به معنای یافتن یک راه مناسب برای دستیابی به هدف است که مستلزم فراتر رفتن از کاربرد ساده قواعد یاد گرفته قبلی و رسیدن به پاسخهای جدید برای دستیابی به هدف میباشد.
ما به طور دائم با محیط پیرامون خود سروکار داریم و این ارتباط مداوم گاه باعث میشود که از ماهیت و نقش محیط در رفتار خود غافل شویم. اما منظور از محیط چیست؟ آیا محیط چیزی جدای از وجود انسان است؟ و یا اینکه محیط در محدودهي درک ما انسانها معنا پیدا ميكند؟ نقش ذهنیت ما انسانها در این میان چیست؟
جوهرهي شناخت، توانایی انسانها در بازنمایی جنبههای مختلف جهان پیرامون در ذهن است. به این ترتیب فرد به جای جهان خارج عملیات ذهنی خود را روی این بازنماییها انجام میدهد. به عبارت دیگر آنچه ما در سر میپرورانیم نه خیالپردازی بلکه راهی برای حل مسائل پیش روست.
مفاهیم به ما کمک میکند که دانستنیهای پیرامون خود را خلاصه و ساده کنیم و آنها را به خاطر بسپاریم. اما به طور معمول حجم و نوع اطلاعات ما، به سادگی مفاهیم نیستند. در واقع، ما در جریان به خاطرسپاری، جزئیات زیادی را ذخیره کردهایم و مفاهیم تنها قالبهایی برای حجم بالای اطلاعات دخیره شده در ذهن ما هستند. وقتی یک مفهوم در ذهن شما شکل گرفت از آن به بعد وقتی رمزهایی که با آن مفهوم خاص را برای خود شکل دادهاید بشنوید، ببینید آن را نیز به یاد میآورید.
تا به حال به این سوال فکر کردهاید که چرا پس از دیدن یک کوچه، بلافاصله از واژه کوچه برای تعریف آن استفاده میکنید؟ چرا زمانی که این کلمه را به کار میبرید انتظار دارید دیگران هم برداشتی یکسان از آن در ذهن خود داشته باشند؟ چرا هیچ کس کوچه را با یک بزرگراه یا خیابان اشتباه نمیگیرد و خصوصیات متفاوتی از آن در ذهن ندارد؟ چطور میشود که ما دو مفهوم کوچه و خیابان، پله و رامپ را با هم اشتباه نمیگیریم؟ چه چیزی سبب جدا شدن آنها در ذهن ما میشود؟ این واژهها و معنای آنها در کجای ذهن ما قرار دارد؟ چطور به یاد ما میماند؟ چطور آن را به یاد میآوریم؟ و چه تأثیری بر رفتارهای ما دارند؟
معماري و فضاهاي شهري يك زيست بوم نيستند بلكه يك «روانبوم» بزرگ هستند.
ما اینجا دورهم جمع شدیم تا شما رو نسبت به نیازهای روحی و روانیتون در فضاهایی که اونجا زندگی میکنید، آگاه کنیم، درضمن این نیازها رو هم به عنوان یک آگاهی به طراحان فضاهای معماری و شهری یاد آوری کنیم.
(روانشناسی هنر، معماری و شهرسازی)