کیست مولا آنکه آزادت کند / بند رقیت ز پایت بر کند
«مثنوی»
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن / که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست
«حافظ»
کس نداند کاندر این بحر عمیق / سنگریزه قدر دارد یا عقیق
«منطقالطیر عطار»
"خداوند ترازو نهاد تا آدمیان به کفههای عدل از ظلم و تعدی بدور باشند"
/
سورهی الرحمن
"در بهاران جامه از تن بر کنید | تنبرهنه جانب گلشن روید"
\
مثنوی
"وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند"
/
حافظ
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد"
|
"ساقیا باد بده شادی آن کاین غم از اوست
/
سعدی
/ "زنهار بجز عشق دگر شغل نگیری"
دیوان شمس
\صنما تو همچو آتش قدح مدام داری
به جواب هر سلامی که کنند جام داری
'مولانا'
\ هر چه در این پرده ستانی بده
خود مستان، تا بتوانی بده
"نظامی"
*مورد درختی همیشه سبز است، با گلهای معطر به رنگ سفید یا صورتی. این درخت در اساطیر یونان متعلق به آفرودیت الهه زیبایی است و رمز عشق و زناشویی است.
تو کوچهای هستی که من از آن گذشتهام، اما من از آن تو نیستم.
مقالات شمس
منظور از کماندار خداست که پدر و مادر را همچون کمان خم میکند تا فرزندان آینده را چون تیر به فضاهای دور که مقصود اوست پرتاب کند.
مرد و زن چون یک شوند آن یک تویی
چونکه یکها محو شد آنک تویی
مثنوی
از ازدواجِ سَلما پنج سال میگذشت...
تابستان بود. مردم برای گریز از گرما به دامنهها پناه میبردند. باز برای دیدنِ سَلما به معبد رفتم...
در دلِ باغها و تپههای بیروت، در متنِ تپههای سپید، معبدی هست کوچک و قدیمی...
آری، این روزها، ازدواج مضحکهای است که به دست مردان جوان و والدین به پا می شود...
هر آنچه انسان، پنهان، در تاریکی شب انجام میدهد، در روشنای روز فاش خواهد شد...